پایان شش ماهگی
شاه پسرم دو روز دیگه شش ماهت تمومه و باید بریم واسه واکسن .حسابی بزرگ شدی و دوست داشتنی و الان دیگه منو خوب می شناسی و عاشق بابایی هستی هر وقت پیشش هستی داری همش می خندی با صدای بلند و من با صدای خنده ت زنده هستم عزیز دلم. خدا رو شکر دیگه شیرم رو راحت می خوری حسابی با هم رفیق شدیم. برناممون از صبح اینه که بعد از بیدار شدنت مامانی دست و پات رو بشوره و بهت شیر بده بعدش همش بازی بازی بازی. یا داریم کتاب می خونیم یا توپ بازی یا پارچه بازی (من پارچه می کشم روی سرت و تو هی می زنیش کنار و می خندی) فدات بشم مامان دیگه حسابی غلت می زنی و از این کار لذت می بری . یه عالمه عکس دارم که واست میزارم . عزیزم غذای کمکیت رو شروع کردم که دیوونم می کنی تا بخوری...
نویسنده :
مریم
19:14